سلام هانا جون
خيلي وقت بود که ديگه دلم براي کسي تنگ نمي شد ديگه هيچي برام مهم نبود غم شادي برام يکي شده بود زندگي يک رنگ بي هدفي پيدا کرده بودم ارامش((نه )) خواصي تو زندگيم حکم فرما شده بود اصلا نفکر نمي کردم دوباره بخوام يا بتونم زندگي هدف مندي پيدا کنم(( دوست نداشتم ))ولي دونيا يا تقدير جوري که نمي شه يا نمي تونيم خودمون براي زندگي و آينده نقشه يا برنامه دقيقي داشته باشيم بازم با اينکه توبه کرده بودم گرفتار دام عشق ((علاقه - اميد به زندگي))افتادم شايد اين بتونه نجاتم بده