سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























خلوــــــــت مســــــــــــــــــــــتان

به نام یزدان پاک

از سری حکایات هانا- اندر باب18 ساله شدن

تا امروز بین من و دوستان یه جو باحالی برقرار بود :

 

به خانوم به سلامتی انتظار به سر رسید و شدید 18 سال تمام! تولدتون مبارک ضمنا ورودتون به مرحله سوم زندگی(جوونی)و رسیدن دستتون به حقوقی مثل رای رانندگی زندگی حرف زدن تصمیم گرفتن نظر دادن خلاصه کلام آدم حساب شدنت مبارک! حسابی ازش استفاده کن!

اونم در می اومد که : ممنون از یادآوریت هانا خانوم مال شما هم نزدیکه دیگه چیزی به آدم شدنت نمونده منتظرش باش!

فکر کنم آخرین پیامک 13 روز پیش بود منم همین طور صبح ها رو شب می کردم که دستم برسه به این همه چیز چیزایی که بابتشون بهای کمی ندادم بهای بزرگ شدن و چون یادآوریش آزارم می ده لطفا ر.ک به پست آن ور مرز

القصه 18 ساله شدن یه طعم گسی داره درست عین خرمالو که تو فصلش از پشت شیشه میوه فروشی ها به آدم چشمک می زنه اون قدر خودشو لوس می کنه که دلت نمیاد محل نذاری راهتو کج می کنی و می ری یه کیلویی ازشون می خری که سر فرصت تو خونه ترتیبشون رو بدی

وقتی می رسی  و بعد کلی عملیات نفس گیر آب و آبکشی و رد کردن از زیر ذره بین مامان ، یه دونه اش رو می زاری دهنت یه حالی بهت می ده که نگو و نپرس!شیرینه ولی کافی یکم بیش تر بجویش اون وقته که طعم گس ش دهنت رو می گیره و تنت رو مور مور می کنه اما مگه به خودت و کاهدونت رحم می کنی ! نه بابا  حالا هر چقدرم گس باشه می شینی ته اش رو در میاری

اینه که بزرگ شدن همینه با وجود مزه ی گسش ما آدما آدم نمی شیم!

همش حرص می زنیم هی ازش می خوریم وقتی هم که حضرت عزرائیل با بنز جدیدش میاد در خونمون که سوار شو بریم جاهای دیگه رو هم ببینیم یه دستمون به عصاست یکی هم قلاب شده به زندگی و می گیم تو رو به خدا ما که هنوز اول راهیم اشتباه اومدم اون بیچاره هم میگه : ای کارد به شکمت بخوره چندین ساله داری می خوری ته بشقاب رو هم سوراخ کردی هنوز می گی اول راهه بیا بریم خوش مزه تر از خرمالو هم میوه هست اما کو گوش بدهکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از خدا ممنونم که روز پنج شنبه پنجم خرداد ماه 1373 برابر با 15 ذیحجه الحرام (ولادت امام علی النقی) و 26می 1994 مامان و بابام رو به من داد و البته 13 سال و 6 ماه و 12 روز بعدش خواهر کوچولوی خوشگلم هلیا رو .... از همشون ممنون که تحملم کردند و می کنند

خدا جون نوکرتیم این همه سال با همه بدی هام چشماتو ازم بر نداشتی حتی یه لحظه باقی زندگی رو هم مهربونی کن و هانا رو تو پناه خودت نگه دار 

خداجون این تولدم با بقیه یکم متفاوته می دونی چرا از دلم خبر داری نکنه فراموش کنی ها چشمام به توست جالبه که شب تولدم و شب آرزو ها یکی شده چیزی که ازت می خوام رو فراموش نکن

خداجونم خانواده ام و دوستام آشنایانم رو برام حفظ کن به همشون عمر با عزت و همراه با شادی و سرور بده مواظبشون باش

 

خداجون اهالی پارسی بلاگ و علی الخصوص جناب مهندس فخری پایه گذار این جمع دوست داشتنی رو در پناه خودت قرار بده و آرزو هاششون رو اگر به صلاح زندگیشونه برآورده کن....

از همه دوستای عزیزی که بهم پیام خصوصی دادند یا کامنت گذاشتند و زاد روزم رو شادباش گفتند و برام آرزوهای قشنگ کردند سپاس گذارم ...

 

 


نوشته شده در جمعه 91/3/5ساعت 12:0 عصر توسط سرو سیاه نظرات ( ) |


Design By : Pichak