سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























خلوــــــــت مســــــــــــــــــــــتان

به نام یکتا خدا

14 روز گذشته از آغاز میهمانی خدا

و

الان ساعت 3 و 49دقیقه سحر 15مین روز است

سلام آقا

بی تعارف بگویم نمی شناسمتان و نمی دانم چرا دارم برای کسی که نمی شناسم با دلم می نویسم اسمتان را معمولا 2 بار در سال می شنوم تولدتان شهادتان می گویند شما خیلی آقای بزرگواری بوده اید شنیده ام که بخشنده بودید والبته شنیده ام شما فرزند جد بزرگوارم امام علی ع بوده اید

اگر شما عموی منید پس چرا نمی شناسمتان؟

مثل این که خیلی خوب و مهربان بودید پس تو رو خدا حرف های دلم را تا ته ش گوش کنید

18 ساله ام ،سن آشنایی است برای شما،آن شب چه کشیدید فدایتان شوم

 کلی چیز از این دنیا می دانم و خیلی بیش تر از آن نمی دانم

بعد 18سال مسلمانی نمی دانم دقیقا کدام درست است این که می گویند شما بارها همه چیزی که داشتید را بخشیده اید یا این که الان پیروانتان از هیچ چیزشان که نمی گذرند به کنار حق مردم را هم به راحتی آب گوارایی نوش جان می کنند و کک شان هم نمی گزد

راستش خیلی چیزها هست برای گفتن اما این بغض لعنتی باعث شده تمام حواسم جمع نشکستنش بشود و نتوانم درست بگویم آن چه را که می خواهم

دلم گرفته آقا از خودم بدم می آید که این چنین بی لیاقت نام سیده بر دوش می کشم و این همه می نویسم اما اگر یک روزی بگویند هانا بیا نصف صفحه راجع به امام دوم بنویس باید مات و مبهوت نگاهشان کنم اعمال درست و الگو بودن که دیگر به کنار خجالت میکشم آقا اما اطلاعاتم راجع به این بازیگرهای خارجی بیش تر است

حتی قد یک متفکر مسیحی هم چیز حالیم نیست

این نام سیده شده است مایه ی احترامی که لایقش نیستم آقا

آخر چه بنویسم برایتان ...بمیرم برای غریبی ت آقا ....

از تو که نمی توانم چیزی بگویم بگذار امشب کمی برایت حرف بزنم حرف زدن با غریبه ها راحت تر است

به خدا گیج شده ام نمی دانم باید با کدام ساز این دنیا برقصم باید چه کار کنم

کوچک ترینش همین انتخاب رشته دانشگاهی م شده است مایه دردسر دست روی هرچه می گذارم می گویند این که پول توش نیست

این که دوره ش طولانیه(به تعبیرشان کم تر وقت می کنم خوش گذرانی کنم یحتمل)

-اینم که....

مگر من برای پول درس می خوانم آخر؟

آقاجان طرف هرچیز خوب و انسان خوبی که رفته م دلم را به هر چه خوش کرده م بعد مدتی فهمیده م اشتباه شده ظاهر امر بوده داخل هر گروهی که رفته م با خودم گفته م خودش است حمایتی که می خواستم برای متحول کردن خودم و دنیا این جاست

اما..........

و روز به روز ناامیدتر شده ام

از بس دغل بازی دیده ام احساسم مرده

دوست های چند سال پیشم می گویند چه مرگت شده هانا؟ کجاست آن همه شور و شوقت آن همه تلاش بدون خستگی آن همه دفاع از عقایدت...آن ها را عوض کردم اما خودم...

چه جواب بدهم ؟

انگار نه انگار که یک دوره ای پر بودم از شور و نشاط برای تحول این دنیا برای سربلندی این کشور برای این که از خودم یک انسان کامل بسازم برای عاشق همه چیز و همه کس بودن

از شغلم درسم زندگی م متنفر شده م

و روز به روز از دنیا و مافیها خسته تر می شوم

مدت هاست خودم را در یک اتاق 12 متری حبس کرده ام و از رفتن به مهمانی و بیرون از خانه سر باز می زنم فکر می کنند یک آدم منزوی هستم نه آقا دلم از دیدن آدم ها گرفته نمی خواهم هیچ کدامشان را ببینم و از آینه هم گریزانم آخر چشم هایم را که می بینم دلم برایم حرف می زند و گله می کند

هانا تو که می دانی چرا در این دنیایی تو که همه نعمت های عالم را خدا یه جا داده است به تو تو آخر چرا؟

سرگشته روزها را شب می کنم به دنبال پاسخی که نه می دانم چیست و نه می دانم کجاست

این روزها همه افکارم عقایدم دیده ها و شنیده هایم احساساتم مثل یک گردونه می چرخد و می چرخد و تعا دل روحم را به هم می زند

داخل محیط مجازی می آیم چون نمی توانم چشم های آدم ها را ببینم که خلاف ظاهر و کلام شیرین شان برق دروغ در آن می درخشد

معنای اعتماد از من ربوده شده

آقا آن قدر دلم پر است که نگو اما نه مجال است نه می توانم خودم انقدر بدم که در این دنیای بد گم م منم یکی از همین آدم هام چه بگویم آخر ...

 اگر از آغوش مرگ می گریزم برای این است که می دانم با این عملکرد درخشانم نه راه پس دارم و نه پیش حداقل این جا چشم در چشم حقیقت انسان نیستم و امید دارم قیامت وجود نداشته باشد هرچند که می دانم این امیدی واهی ست

 اما خداییش بگویید آن جا چه چطور سرم را بلند کنم و بگویم خون اهل بیت در رگ های من جاریست

آقا شما خیلی بزرگوارید روز تولدتان استامروز وسط مهمانی خدا از شما فقط یک چیز می خواهم

روزی برسد که لایق شوم دوباره روسری سبز بپوشم بدون این که :

شرمنده ادب عده ای و نگران تمسخر عده ای دیگر باشم

تولدتان مبارک آقاجان

از روی مادرم که شرمنده م خدمت بانوی سیلی خورده و پهلو شکسته م بگویید هانا ی رو سیاه سلام رساند و گفت : شرمنده است بابت وجود نالایق ش شرمنده است که لایق خاندان شما نیست خانوم گر چه روسیاه است در درگاهتان اما می خواهد بگوید:     

میلاد فرزندتان این هدیه الهی مبارکتان باشد 


نوشته شده در شنبه 91/5/14ساعت 4:47 صبح توسط سرو سیاه نظرات ( ) |


Design By : Pichak