سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























خلوــــــــت مســــــــــــــــــــــتان

 همه آفاق گرفته است صدای سخنم

تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم

 

راست در قصد سر و چشم کج اندازان است

نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم

 

آستینی نگرفتم که ببوسم دستی

بوسه گر دست دهد بر قدم دوست زنم

 

باش تا یوسفم از چاه برآید بر گاه

کآورد روشنی دیده از آن پیرهنم

 

 

نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت

من به هیچ آیه و افسون دل ازو بر نکنم

 

نه چراغی است دل من که به بادی میرد

دم به دم تازه شود آتش عشق کهنم

 

برس ای موکب نوروز خوش آوازه که باز

زحمت زاغ زمستان ببری از چمنم

 

سایه! شعرم به دل دوست نشسته است و خوش است

کاروان برده به منزل، چه غم از راهزنم.  سایه

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/12ساعت 2:31 عصر توسط سرو سیاه نظرات ( ) |


Design By : Pichak