سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























خلوــــــــت مســــــــــــــــــــــتان

به نام یکتا خدا

 

آن روز که مادر بزرگوارت دست در حلقه ی کعبه زده بود آیا می دانست چگونه فرزندی از وی زاده خواهد شد؟

 

ای پدر بزرگوار ای علی چگونه با قلم ناتوان خویش پرده ای از جمال مه رویت را بر تن سپید کاغذ به نگاره درآورم آخر تو را با سیاهی ها چه کار ؟

 

چگونه عظمت و قدرت تو را در ضعف و ناتوانی واژه ها به تصویر کشم آخر بگو تو را با واژگان گنهکار من چه کار؟

 

چه بگویم ای بزرگ ترین انسان ای والا ترین و پاک بازترین بنده

 

چگونه می خواهی باور کنم این روز را ؟ روزی که جان والای تو در بند جسم خاکی به اسارت درآمد تا عدالت را از چنگال خون ریز قدرت طلب ستمکار نجات دهی

 

ای همسر زهرا بزرگوارترین زن عالم مگر می شود از تو نوشت و از فاطمه ننوشت ؟

ای جان فاطمه با من بگو

بگو چگونه تمامی صفات نیکت پند هایت هرم نفس هایت وقتی در نخلستان ها برای انفاق برای خاطر خدایت چاه می کنی را گریه ها ی غریبانه ات در چاه را فریاد هایت در مقابل خصم الله را یاری و همراهیت با رسول الله را مظلومیت و یاری خواستنت از مردم دون و پست روزگار را لحظه لحظه ی عمرت که همه عبادت بود و عاشقی را چگونه بر زبان حقیر قلم جاری سازم ؟ با من بگو ای عاشق ترین ای مرد ترین وقتی به تو می اندیشم حجمی به وسعت تاریخ به عظمت آسمان ها از اندیشه در ذهنم روان می شود نمی دانم باید چه بگویم و از کجا و چگونه

ای تو پرهیزگارترین مردم نهج البلاغه سخنان استوار تو را که می گشایم در بخشی از خطبه 289 اش موجی از صفاتی می بینم که تو در خصوص پرهیزگاران 

فرموده ای پس به سخنان بزرگ  تو این متن حقیر را الحاق می کنم

((.....پرهیزگار را می بینی که آرزویش نزدیک لغزش هایش اندک قلبش فروتن نفسش قانع خوراکش کمن کارش آسان دینش حفظ شده شهوتش در حرام مرده و خشمش فروخورده است مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند اگر در جمع بی خبران باشد نامش در گروه یاد آوران خدا ثبت می شود و اگر در یادآوران باشد نامش در گروه بی خبران نوشته نمی شود......)) آری به واسطه همین سخنان نافذ تو بود که پس از پایانشان همام(نام فرد) از اثر آن ناله ای کرد و جان بداد به راستی که پند هایت در پذیرنده ی آنان چنین اثر خواهد کرد ...

 

ای پدر مهربان غرش هایت را در میدان جنگ باور کنم یا آن هنگام را که کوزه ی آب زنان بیوه را حمل می کردی و نان پیرزنان دردمند را می پختی و یتیمان را بر شانه های قدرتمند و بزرگ خویش می نشاندی و در دهانشان غذا می گذاشتی؟ یا آن زمان را که از فرط عبادت و اثر فراق معشوق رویت زرد می گشت و ناله می زدی ؟ چگونه اینان همه در یک تن جمع تواند گشت؟

 هنوز فریاد فزت برب الکعبه و صدای ناله ها و گریه هایت در دل چاه تاریک در گوش تاریخ مانده است مگر آوای شادی و ناله چنین مردی را گذشت دست پر قدرت زمان خواهد توانست که از یاد ها بیرون کند؟ 

دراز گویی من اما تاثیثری نخواهد داشت اگر بخواهم از تو بنویسم کتاب ها و قلم ها جوابگو نخواهند بود همانگونه که از ابتدا تا به امروز از تو نوشته شده و خواهد شد و این عشق به عاشق ترین مردم سرانجامی نخواهد داشت..........

روز میلاد تو بر انسان و انسانیت و هر که در بند انسانیت است مبارک باد ..

 

اما در خصوص این پدران زمینی ،

خدای من ممنونم که وقتی مرا آفریدی 2 فرشته واقعی را به من هدیه دادی تا تمام این 17 سال و 16 روز را مواظب من باشند از مادرم ممنونم که پدرم را به همسری انتخاب کرد تا باشد و من باشم و این اقیانوس عاطفه که بی منت نثار من می کند سپاس گذارم پدر از دستان مهربانت از قلب عاشقت از آغوش گرمت از شانه های پر مهری که هنوز هم هر گاه غم و اندوه قلبم را می آزارد حس می کنم کودک هستم و آرام میان بازوهایت پنهان می شوم با بو کشیدن عطر تنت غم هایم رهایم می کنند بابا ی خوبم روزت مبارک تمام نا سپاسی هایم را تمام بی احترامی ها و بی ادبی هایم سهوا و یا عمدا بوده را ببخش و بدان قلب من تنها زمانی می زند که صدای تپش قلب مادر و پدر خوبی مثل شما را بشنود از فرشته ی بی بال دیگرم مامان خوبم هم ممنونم به خاطر لطف بی دریغ و قلب مهربانش ...

 

این روز روز مقدس پدر بر تمامی پدران و مادران ایران زمین مبارک مگر نه این که علی هیچگاه از فاطمه اش و فاطمه هیچ گاه از علی اش جدا نبوده است پس امروز مخصوص همه ی پدران و مادران است روزتان مبارک ...

و یادمان نرود پدربزرگ های خوب ما حکم پدران را دارند همان هایی که با مو و ریش های سفید عصا در دست با قدی خمیده از آسیب روزگار با ما هستند و منشا وجود ما و قلبشان با دیدن ما به شادی می تپد و دست های حمایت گرشان همواره بر سر خانواده هایمان سایه افکنده است من که تنها از نعمت وجود یک پدر بزرگ

 بهره مندم برای ایشان و تمام پدربزرگ های خوب دنیا آرزوی سلامتی و طول عمر و برای پدربزرگ هایی که از این کره خاکی رخت بربسته اند به خصوص پدر بزرگ عزیزم که 17 سال است چشمانش را به روی دنیا و زشتی هایش بسته آرزوی آمرزش و آرامش روح می کنم ... گل تقدیم شماگل تقدیم شما

 

                عید بر شما مبارک

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/25ساعت 5:2 عصر توسط سرو سیاه نظرات ( ) |


بسم رب المهدی


95 روز مونده تا نیمه شعبان..روزی 10 تا صلوات بدی میشه 950 تا.خودتم یه 50 تا بذار روش که رند بشه:))..میدونی تا اون موقع چندتا صلوات فرستاده میشه واسه ظهور امام؟ من هرروز فید روزانه 10 صلوات رو میزنم که مبادا کار دنیا باعث فراموشی بشه....اگه پایه ای بسم الله...


یا مهدی ادرکنی


اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


هدیه از طرف مهدویت نویسان به شما کاربران و مهدوی نویسان در ادامه مطلب


http://m-i.ir/index.php?newsid=50



نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 6:14 عصر توسط سرو سیاه نظرات ( ) |

به نام خدای بزرگ

 

بعضی روزها برخی زمان ها نمی دانم چرا اما دلم می خواهد بلند شوم کفش های کتانی ام رام را به پا کنم و فرار کنم

 

گاهی برخی از صحنه ها هراس آور نیست خوفناک نیست دردناک نیست عذاب جسمی به دنبال ندارد و حتی روحی هم اما نمی دانم چرا ؟ چرا دلم می خواهد

 

 از ثانیه شمار ظریف ساعت مچی سفید ام هم تند تر بدوم آن قدر که به بی نهایت برسم

احساس خفگی می کنم و هرچقدر هم که شش های بیچاره ام تلاش کنند و حجم های بزرگ اکسیژن این هوای نفرت انگیز را ببلعند باز این احساس جای خود را

به آرامشی که می خواهم بر جانم بنشیند نمی دهد و حتی اگر همه ی هوای کره زمین را تنفس کنی باز همین احساس را داری  و عشق هم و محبت هم حریف

این حس نمیشود حس گمشدن و گم شده ای داشتن حس نیاز به دست های پر مهری که معنویت در آن موج می زند آری آری ما منتظریم منتظر ظهور یک

 مهدی منتظر که حضورش کمی کوچک تر شود و در چشمان نا توان ما بگنجد ... ای کاش کمی زودتر کوچک شوی تا در قاب شیشه ای چشمانم جا شوی تا هر

 روز پس از این ببینمت تا زنجیر های گناه را از دست و پایم برداری تا دنیا دوباره پرنیان رنگارنگی شود و عشق و محبت آنقدر بزرگ شود که حریف

احساس نادر و تلخ من گردد تا من هم با هر گذر ثانیه ای آرزوی ای کاش زمان زودتر به ابدیت برسد را نداشته باشم .....

حضور و ظهورت ای مهدی برای ما بارش باران امید است پس ببار ای رحمت الهی....

 


نوشته شده در جمعه 90/2/2ساعت 11:43 صبح توسط سرو سیاه نظرات ( ) |


Design By : Pichak